درگذشت و مسامحه با دشمنان وی را نظیری در تاریخ نبود. حکایاتی که دلالت بر گذشت و عفو او میکند بیش از شماره است.
از جمله آنکه لشگریان خویش را هنگام کارزار نهی میفرمود که چون دشمن بگریزد او را مکشید و آنکه خسته و مجروح است از مساعدت دریغ مکنید، ستر کسی را مگشائید و مال کسی را از او نگیرید.
درگذشت و مسامحه با دشمنان وی را نظیری در تاریخ نبود.
حکایاتی که دلالت بر گذشت و عفو او میکند بیش از شماره است.
از جمله آنکه لشگریان خویش را هنگام کارزار نهی میفرمود که چون دشمن بگریزد او را مکشید و آنکه خسته و مجروح است از مساعدت دریغ مکنید، ستر کسی را مگشائید و مال کسی را از او نگیرید. دیگر آنکه بر کشتگان اعدای خود در جنگ جمل نمازگذارد و برای آنها از خدا آمرزش خواست. هنگامیکه بر دشمنان سرسخت خود عبداللهبن زبیر و مروانبن حکم و سعیدبن العاص دست یافت از آنها درگذشت و نیکی نمود و اصحاب خود را از تعقیب آنان باز داشت، با آنکه بر همه چیز قدرت داشتند و خود آنان را امید رهائی نبود. و دیگر از علائم گذشت وی آنکه بر عمروعاص ظفر یافت با آنکه خطر او برای علی کمتر از معاویه نبود، اعراض کرد و او را بحال خود گذاشت. عمروعاص رهائی یافت و در دشمنی نمودن با علی پس از آن کرم کوتاهی نکرد. چون عمرو در آن هنگام که ذوالفقار را بالای سر خود دید امیدوار بود بدان شیوه خاص که بکار برد علی چشم میپوشد و او را رها میکند اگر علی آن وقت عمرو را کشته بود، مکر و حیله و لشگر معاویه را نابود کرده بود. (صص 43-44)
علی(ع) همان کس است که عهدنامه اشتر نخعی را بدان نیکوئی نوشت هنگامیکه او را به ولایت مصر و نواحی آن فرستاد، و در آن نامه گوید: (بر ایشان مانند جانوران درنده مباش و خوردن آنها را غنیمت مشمار برای آنکه مردم مصر یکی از دو قسماند یا در دین برادر تواند یا در خلقت برابر تو. از لغزش آنان درگذر و خطاهای آنها را ببخشای چنانکه امیدواری خداوند زلت و خطای تو را ببخشد. از بخشودن کسی پشیمان مباش و در عقوبت اصرار مکن) باز باو میگوید (از احتکار منع کن) سختگیری در احتکار سبب مخالفت معاویه و یاران وی با علی(ع) بود چون آنها ملک و مال و غنیمت را برای خود میخواستند و علی(ع) برای همه مردم. لطف و مهر علی(ع) درباره مردم بدان حد رسید که وصیت کرد با قاتل نابکار او ابن ملجم نیکوئی کند. (صص 48 –49)
دیگر از صفات علی پاکدلی بود. با هیچ کس کینه نداشت و با دشمنترین دشمنان و کینهتوزان خود حقد نمیورزید. پیشتر گفتیم که فرزندان و کسان را از کشتن اقربای قاتل خود ابنملجم نهی میکرد. بر جنازه دشمن خود طلحه که برای کشتن او آمده بود گریست و از سوز دل و غایت شفقت رثا گفت. پیروان و اصحاب خود را نهی فرمود که با خوارج پس از وی حرب نکنند با آنهمه دشمنی و جنگ و ستیز که با امام رواداشته بودند و قاتل او هم یکی از آنان بود بلکه رنج و آزار آنان کمتر از معاویه و عمروعاص نبود. برای آن از محاربت آنان نهی فرمود که میدانست اشتباه کرده و ندانسته گمراه شدند. طالب حق بودند و در تشخیص آن خطا کردند برخلاف معاویه و اصحابش که طالب باطل بودند دانسته و به آن نائل گشتند.
در اخبار علی(ع) چیزی که دلالت بر کینهجوئی کند نمیتوان یافت. پشتیبان او در همه حال راستی و درستی و صراحت و نیروی شمشیر بود، مردان بزرگ کینهجو نیستند تحمل ستم نیز نمیکنند، و از ظلمی که کسی به دیگری روادارد آشفته میگردند. علی(ع) با آنکه کینه با هیچکس نداشت میان گروهی کینهجو گرفتار بود، سخنان نغز علی(ع) حکایت از اندوه میکند، اندوهی تلخ ناشی از دلسوزی و مهربانی، افسوس از این داشت که چرا مردم به زیان خود میکوشند. (صص 54- 55)
منبع: ترجمه و انتقاد از کتاب الامام علی ندای عدالت انسانیت، مولف: جورج جورداق