« اِعْمَل لِدُنیاک کَأنَّک تَعیشُ أَبَداً، وَ اعْمَلْ لِآخِرتِکَ کأنَّکَ تَمُوتُ غَداً »
برای دنیای خود چنان کار کن که گویی همیشه زنده خواهی ماند، و برای آخرت خود چنان کار کن که گویی فردا خواهی مرد.
« المعروفُ ما لَم یَتَقَدَّمْهُ مَطَلٌ، وَ لا یَتْبَعُهُ مَنٌّ. وَ الإِعطاءُ قبلَ السُّؤالِ مِن أکْبَرِ السُّؤْدَد »
کار نیک وقتی ارزش دارد، که بدون معطّلی انجام شود، و منّتی در دنبال نداشته باشد. و بخشش، پیش از درخواست کردن، آقایی است.
« یا بُنَیّ! لا تُواخِ أحداً، حتّی تَعرِفَ مَوارِدَه وَ مَصادِرَه، فإذا اسْتَنْبَطْتَ الخُبرَة، و رَضیتَ العِشْرَة، فآخِهِ علی إقالةِ العَثْرَة، و المُواساة فی العُسْرَة »
فرزندم! پیش از آنکه از کار و بار کسی آگاه شوی، با او دوستی مکن، و چون کسی را آزمودی و معاشرت با او را پسندیدی، با او دست برادری بده،
بدان شرط که لغزشهای یکدیگر را نادیده بگیرید، و به هنگام تنگدستی چیزی از یکدیگر دریغ نداشته باشید.
« تُجْهَلُ النِّعَمُ ما أقامَتْ، فإذا وَلَّتْ عُرِفَتْ »
تا نعمتها باقی هستند قدر آنها را نمیدانند، چون قطع شدند، قدرشان دانسته میشود.
« إِنَّ أکْیَسَ الکَیْس، التُّقی، و أحمَقَ الحُمْق، الفُجُور »
زیرکانهترین زیرکی پرهیزگاری است، و احمقانهترین احمقی گناه و بدکاری.
« الفرصةُ سریعةُ الفوت، بَطیئةُ العَود »
فرصتها زود از دست میروند، و دیر باز میگردند.
« مَرَّ الحسنُ بنُ علیّ (ع)، علی فُقراء و قد وَضَعُوا کِسَراتٍ علَی الأرض، و هُم قُعودٌ، یَلتَقِطونَها وَ یَأْکُلُونَها، فقالُوا لَه: هَلُمَّ یَابْنَ بِنتِ رسولِ الله إلی
الغِداء ...، فَنَزلَ و قالَ: إنّ اللهَ لا یُحِبُّ المُستکبِرین، و جَعَلَ یَأْکُلُ مَعَهُم ... »
امام حسن (ع)، از کنار فقیرانی گذشت که نشسته بودند و خردههای نان را که روی زمین گذاشته بودند، برمیداشتند و میخوردند، چون امام به
نزدیک آنان رسید گفتند: ای نواده پیامبر بیایید با ما غذا بخورید ... آن
حضرت نشست و فرمود: خدا مستکبران را دوست نمیدارد و با آنان غذا خورد ... .
« مردی نزد امام حسن مجتبی (ع) ایستاد و گفت: ای پسر امیرمؤمنان تو را سوگند میدهم به آن کس که نعمتی را که داری _بیوساطت
کسی، بلکه از روی اکرام_ به تو عنایت کرد، که حق مرا از دشمنم بگیری، دشنی بسیار ستمگر و ظالم، که نه احترام پیر سالخورده را نگاه
میدارد، و نه بر طفل خردسال رحم میکند. امام به پشتی تکیه داده بود، راست نشست و فرمود: « دشمن تو کیست تا دادت را از او بگیرم؟ »
گفت: فقر. امام چند لحظه سکوت کرد، سپس به خادمش فرمود: هر چه نزد تو موجود است بیاور. او پنج هزار درهم آورد. فرمود: این پول را به او
بده. سپس به آن شخص فرمود: به حق این قسمهایی که برای من خوردی هر وقت دوباره این دشمن جفاکار نزد تو آمد، برای رفع ظلم او نزد من
بیا.
« هر گاه امام حسن (ع) به نماز میایستاد، بهترین لباسهای خود را میپوشید. پرسیدند: ای فرزند پیامبر چرا برای نماز بهترین لباسهایت را
میپوشی؟ فرمود: خداوند زیباست و زیبایی را دوست میدارد، و من برای پروردگارم خود را آراسته میکنم، خدا فرموده است: « خُذُوا زینَتَکم عِنْدَ
کُلِّ مَسجدٍ ، به هنگام خواندن هر نماز آراسته باشید و جامههای تمیز بپوشید و سر وضع و لباس خود را مرتب کنید » این است که دوست دارم به
هنگام عبادت، بهترین جامههای خود را بپوشم »