در جامعههای بشری - حتی جامعههای کوچک و بدوی- همیشه فساد از قشرهای بالا و افراد مقتدر و صاحب مقام و فرزندان و خاندان آنها، به سوی قشرهای متوسط و پایین سرازیر میگردد و نفوذ میکند.زیرا فساد از دو چیز پدید میآید:
1- بسیار داشتن (تکاثر)
2- کم داشتن (فقر)
و سبب فقر فقیران – به نصّ آیات و احادیث- توانگری توانگران حق ناشناس جلّاد مسلک و تورّم آفرین است.
و بسیار داشتن و توانگری و شادخواری و اسراف و اتلاف حقوق عمومی، که اغلب توانگران بدانها عادت دارند، موجب میشود که هم خودشان به انواع فساد مبتلا گردند و قلبشان قسی گردد، و حساسیّت انسانی خود را نسبت به همنوعان و زیردستان از دست بدهند، و همچنین از بیتوجهی به محرومان و نپرداختن حقوق لازم آنان طبقات دیگر را نیز از همه چیز محروم سازند، هم از مادیّات و بهداشت و رفاه و سلامتی جسمی و آسودگی، و هم از تربیت و فرهنگ و سوادآموزی و سلامتی روحی و کتابخوانی و رسیدن به رشد معنوی.
پس اینکه اسلام، تا این اندازه با تکاثر و اسراف مبارزه کردهاست برای همین است که یکی از علل مهم نشر فساد در جامعه و شیوع ظلم و له شدن بیچارگان، و شکسته شدن حرمت بشری و کرامت انسانی، غنای بیشتر از حدّ قوام است، چنانکه امام صادق (ع) و امام کاظم (ع)، یکی از علل سقوط اخلاقی و انسانی و تربیتی جامعه را، وجود غنای تکاثری دانستهاند، حتی در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) رسیدهاست که :
إنّ اللهَ جَعَل أرزاقَ الفقراءِ فی أموالِ الأغنیاء، فإنْ جاعُوا و عَرُوا، فَبِذَنبِ الاغنیاء.
خداوند، بحتم و قطع، روزی و نیازمندیهای کمبودداران و نیازمندان را، در اموال و ثروتهای اغنیا قرار دادهاست. پس اگر در جامعه کسی گرسنه یا برهنه و نیازمند ماند، علتش گناه اغنیاء است که حقوق آنان را خود میبلعند.
اکنون ملاحظه میکنید که تا عدالت اجرا نگردد، و قسط قرآنی (رسیدن هر کس به حق خویش) عملی نشود، هر چه از اسلام گفته شود، حرف است. چون اسلام، دین تربیت و رشد است. جامعۀ اسلامی، جامعهای است که در آن، مقتضیات رشد انسان موجود باشد، و موانع رشد انسان مفقود.
فقر مانع رشد است، غنای تکاثری نیز مانع رشد است، زندگیهای پر ریخت و پاش مانع رشد است، مجالس اشرافی و قارونی گرفتن مانع رشد است.شنیده شده است از موثّقین که -علاوه بر برخی مقامات متظاهر به دینداری- بعضی از معمّمین، نیز برای عروسیهای فرزندانشان، مرتکب چنین جنایات و کبیرههایی گشتهاند، و در پایان مجلس، چقدر غذای درجۀ اول زیاد آمده است و گونی گونی به ماشینهای زبالهکش تحویل داده شده است، با وجود اینهمه انسان محروم و گرسنه، اینها همه مانع رشد انسان است، اینگونه جامعهها ضدّ جامعۀ اسلامی و قرآنی و عاشورایی است.
عاشورا، یک حرکت بنیادین و بزرگ جامعه سازی است، که حضرت امام حسین(ع) در بیان هدف خود ازاین حرکت میفرماید:
ای خدا! تو خوب میدانی که ما برای قدرتطلبی، یا دنیاخواری، قیام نکردیم، بلکه خواستیم احکام روشن دین تو را بکار بندیم، و کشور اسلامی را اصلاح کنیم، و مظلومان و ستمدیدگان را از زیر بار ستم نجات دهیم...
پس ملاحظه میکنید، که آن امربه معروف و نهیازمنکری که امام حسین (ع) در سخنی دیگر میفرمایند که « ما قیام کردیم برای اصلاح جامعۀ اسلامی، و اقامۀ امربه معروف و نهیازمنکر»، مقصود چسبیدن به یقۀ چهار تا محروم و بدبخت، یا چند جوان بیپناه، یا چند دختر بدحجاب نیست، بلکه حرکت امربه معروف و نهی از منکر ، در صورت اصلی خود، قیام در برابر ظلم و ستم است، و خروش برداشتن در برابر سران حاکم و سروران اقتصادی و دیکتاتورهای مال (که جامعۀ ما امروز در چنگ ایشان گرفتار است) و در برابر هر حاکمیّتی که مجری عدالت نباشد.
جوانان آگاه، و مردم متدیّن ایران! بدانید که جز «نظام عامل بالعدل»، یعنی مجری عدالت به نحو احسن، در همه چیز و در همه جا و برای همه کس، هیچ حاکمیتی اسلامی نیست. و جز « جامعۀ قائم بالقسط »، یعنی جامعه سرشار از عدالت، هیچ جامعهای قرآنی نیست. و جز گرفتن حقوق مظلومان از توانگران و رساندن به دست آن، هیچ اصلاحی و حرکتی عاشورایی نیست.
پس دین خود را حفظ کنید، به احکام خدا عمل کنید، فکر نکنید اسلام، در قضاوت، در عدالت معیشتی و اقتصاد، در تربیت و مساوات، در حفظ حرمت و کرامت انسان و ... این است که اکنون در کشور ما - اغلب- عمل میشود. و معاملۀ اسلام با انسان از این دست است که میبینیم و بیخبری حاکم اسلامی و دیگر عواملش از خون دل خوردن مردم همینگونههاست؟؟ ... هرگز ...
امام علی (ع)، شخصیت بزرگی مانند ابوالاسود دُئَلی را که به قضاوت بصره منصوب کرده بود، عزل کرد، برای اینکه یکبار با فرد مراجعه کننده به دادگاه، بلند حرف زده بود.
بنابراین، به نصّ قرآن کریم باید گروهی از امّت که از همه جهت صلاحیّت داشته باشند: امین، عالم، شریف، عادل، وارد به همۀ احکام اصلی و فرعی اسلام، دارای شخصیتی که جامعه به آنان اعتقاد داشته باشد، و از آنها جز پاکی و فضیلت و بی طمعی ندیده باشد، و در سنین بالا باشند... به کار انبیایی امر به معروف و نهی از منکر برخیزند. و (چنانکه حضرت امام حسین (ع)، در حرکت آفتاب آفرین عاشورا، با عمل نشان داده است)، از جایی شروع شود که محل فساد است، یعنی حاکمیت. باید در جامعۀ اسلامی، نخست حاکمیت و تمام اعضای آن مورد امر به معروف و نهی از منکر قرار بگیرند، و تطهیر شوند، سپس دیگران. و هنگامی که علی (ع) میفرماید:
حاکم اسلامی و کارگزاران حکومت اسلامی نباید هدیه قبول کنند.
چرا از هر مفسد اقتصادی، قبول پول میکنند، و او را و دهها امثال او را به ادامه دادن به جنایات مالی و مکیدن خون مردم مظلوم و اقشار گوناگون ملّت تشجیع مینمایند؟ چرا؟
پس بنابر منطق عاشورا امر به معروف و نهی از منکر، باید از بالاترین طبقات شروع شود، تا فساد از ریشه بر افتد، و باید توانگرانی که قرآن میفرماید مایۀ فسادند و به هیچ گونه در برابر اصلاحات تسلیم نمیشوند تکلیفشان با قرآن و عاشورا معلوم گردد، جامعۀ عاشورا، جامعۀ حسینی است نه یزیدی ... و جامعۀ تکاثری، جامعۀ یزیدی است نه حسینی.
در سخنان آفتاب آفرین عاشورا، خوب دقت کنید، که به هنگام اظهار امر به معروف و نهی از منکر، دم از مبارزه با ظالمان و گرفتن حقوق مظلومان میزند، چه ظالمان و مظلومان اقتصادی و معیشتی و گرفتار انواع فقر و توّرم و گرانی و بیپناهی و فرزندان بیآتیه و... و چه ظالمان و مظلومان قضایی، و اسیر در چنگال اختاپوسی شکستناپذیر، و گروهی متکی به توانگرانی مفسد فی الارض.
عاشورا این نیست که با تلاش شماری منبری و مدّاح حرفهای (که روش آنان و منطق و شعرشان، کمتر موافق شاعران شیعۀ حماسهگستر دوران ائمه (ع) است)، مردم را در یک روز معین به سر و سینه زدن وا دارند و در معابر روان سازند. بُعد عاطفی عاشورا، اگر منبریها و مدّاحها بصورت ضروری و فوری و اصولی، اصلاح شوند و مردم بر یک غم بزرگ گریه کنند، نه تنها خوب که لازم است. قلب انسان نباید با دنیای غمهای بزرگ بیگانه باشد، اما عاشورا همهاش روضه و غمگساری نیست.
عاشورا، حرکتی برای نفی ظلم و اجرای عدالت است، چنانکه در خطبه دوّم حضرت امام حسین (ع) بصراحت ذکر شده است.
عاشورا حماسۀ فجرهای بزرگ انقلابهای خونینی است، که حق محرومان را بگیرد و به آنان برساند.