از اخلاق او که مبین سلامت قلبی او بود، این است که از هیچ مخلوقی کینه در دل نداشت، و مقامی برای دشمنی، حتی برای سرسختترین دشمنانش نمیشناخت، در حالی که به او حسد میبردند، و او را خوش نداشتند.
او، پیش از مرگ، فرزندان و نزدیکان خود را از کشتن بستگان قاتل خود، ابن ملجم، نهی فرمود، و بر طلحه گریست و چون دوستی صدیق به سوگش نوحه کرد در صورتی که همین طلحه، سر علی را میخواست. یاران خود را سفارش فرمود که خوارج را به خاطر این که با وی به پیکار برخاستهاند از پا در نیاورند- با این که قاتل او یکی از آنها بود و به اندازه آزار و اذیت معاویه و عمر و عاص و یارانشان، در مقام آزار و ایجاد ناراحتی برای او برآمده بودند- بدین سبب که حس میکرد آنها در عقیدۀ خود خالص هستند اگر چه بر اشتباه و گمراهی میباشند. در سراسر تاریخ زندگیاش چیزی که دلالت بر کینه و حقد طبیعی او بر دشمنانش باشد، دیده نمیشود. او از معاویه در دل کینه نداشت، در دلش، به حق، و بر زبانش به صراحت و رکگویی و به دستش بر شمشیر برنده تکیه داشت. کینهتوزی در طبیعت جنگاوران نیست، همچنانکه از ستمی که به وی رود و یا ظلمی که به دیگران برسد، خاموش نمیماند. ولی همین طبیعت عالی که کینهتوزی را حتی بر آنان که بطور آشکار با وی به دشمنی برخاسته، طالب مرگش بودند جایز نمیدانست، میان جمعی که در کینه توزی و خشم نسبت به او راه افراط را پیش گرفته بودند، محاصره شده بود سخنان زیبای علی، سرشار از اندوه جانکاه اوست، اندوه از این که دل او پاک و مالامال از مهر و دوستی است، و قلب دیگران آلوده به مکر و نیرنگ.
کرم و بخشش از اخلاق او بود، کرم و بخششی که حد و حصری نداشت، و کرامت او در اصول و اهداف، پاک و منزه بود، نه چون بخشش فرمانداران و ارباب قدرت و نفوذ، که اموال و حاصل دسترنج مردم را میبخشند. تازه اگر آنها ببخشند و کرم فرمایند، به خویشان و نزدیکان خود میبخشند، و به آنها که در راه برقراری مقام سلطنتشان شمشیر میزنند و خدمت مینمایند کرم میفرمایند، و اگر از این حد بگذرد، بر آن اندیشهاند که به آنها کریم و بخشنده بگویند تا بدان وسیله در میان مردم موقعیتی به دست آورند و مورد توجه قرار گیرند، دزدیهای خود را بپوشانند. اگر اهل جور و ستم باشند، مظالم خود را پنهان سازند، و اگر درسیاست عاجز و ناتوانند آن را در نقاب بخشش پنهان کنند، که در تاریخ ما و دیگران از این قبیل کریمان مشهور، زیاد میتوان یافت. این چنین بخششی بجز رشوه دادن چیزی نمیتواند باشد که علی ابن ابی طالب در سراسر زندگیاش آن را نمیشناسد و به آن دست نیالوده است.
کرم او، بخششی است که مبین همۀ مراتب جوانمردی او است که درجانش ریشه دارد. او دختر خود را به علت امانت گرفتن گردن بندی از بیت المال ملت، برای تزیین چون دیگر زنان در یکی از اعیاد، سرزنش مینماید، و برادرش عقیل را به خاطر تقاضایش، که کمی از بیتالمال مردم به او کمک کند، از خود میرنجاند. او هر خواستار رشوه، و دوستدار عطا و بخشش را که بی هیچ رنج و زحمت و انجام خدمتی، از او انتظار دارد، از خود میراند. در اخبار موثق میخوانیم که با دست خود نخلستان یهودیان مدینه را تا آنجا آبیاری میکند که دستهایش تاول میزند و چون مزد خود را دریافت میکند آنرا به فقرا و تنگدستان میبخشد! بردگان را میخرد و بی درنگ آنها را آزاد میکند! شعبی از قول کسانی که علی را میشناختند، میگوید: «او از بخشندهترین کسانی بود که از مال خود میبخشید!» اگر گواهی دشمن در پارهای از موارد گویاترین دلیل باشد، کرم و بخشش علی تا چه پایه میتواند باشد، وقتی که معاویه بن ابوسفیان که در عیبجویی علی به جان میکوشید، میگوید: «اگر علی خانهای پر از طلا و خانهای پر از علف داشته باشد، طلا را بیش از علوفه میبخشد!»
|