« پنجشنبه, 1 آذر 1403 » |
|
خلاصه سخنرانی تربیت دینی نسل جوان در عصر نو دکتر محمود مهر محمدی 25/2/87 بازخوانی الگوهای تربیت دینی جوانان متناسب با اقتضائات عصر جدید تربیت به عنوان عام آن در نظر ما نیست. بلکه بازخوانی آن در آموزش رسمی مورد نظر است. فلسفهی تربیت در نظام تربیتی کشور ما، دینی است یعنی معطوف است به نوع نگاه ما به دین و برداشت ما از دین. بحث ما در تربیت رسمی است نه غیر رسمی که در خانه و محیط میتواند در جریان باشد. دیدگاه رهبران انقلاب عرضه منش جدیدی برای سلوک در این جهان بوده است که بتواند آرامش پایداری برای جامعه پدید بیاورد. پس ما در پی آفرینش تمدنی جدید و یا نوع زیست جدیدی در جهان بوده و هستیم. در اینجا سؤالی رخ مینماید و آن اینکه آیا توانستهایم این هدف را برآورده کنیم؟ و یا تا چقدر و اندازه توانستهایم در جهت هدایت جوانان و بچههای خود موفق باشیم؟ یا اینکه تربیت دینی-آموزشی، ما موفق بوده است؟ یا اینکه تربیت از نوع پوچ است؟ به دلیل آنکه ویژگیهای لازم را ندارد و مبتنی بر اندیشه منسجم و جامع نگر تربیتی نیست؟ و از نیل به اهداف دنبال کنندهاش عاجز است. پیامدها نارساست و در عین بودنش میشود گفت که نیست.آیا برنامههای درسی موجود ما را به آرمانهای تمدنی که داریم ما را میرساند و نسل امروز را برای آن تربیت میکند، یا ما نیازمند یک پارادایم و تجدید نظر در این بستر هستیم . فرمایش "ادبوا اولادکم ... لزمان غیر زمانکم" از علی (ع)، چه مقدار مورد توجه ما بوده است؟ در پژوهشهای تربیتی آمده است که: "بچهها از درس دینی اظهار دل سردی میکنند" و یا " محتوای درسی آن ضعیف است". اینها تکان دهنده است. یافتههای پژوهشی در این زمینه، بسیار تکان دهنده است. بخشی از یافتههای ناخوشایند در سطح جامعه، ناشی از نابسامانی در سطح آموزش دینی مدارس ماست . آنچه که تا به امروز در سطح اموزشی انجام شده با آنکه قابل تحسین است اما کافی و یا بیکاستی نبوده و نیست. آیا برنامههای درسی موجودما را به آرمانهای تمدنی که داریم ما را میرساند و نسل امروز را برای آن تربیت میکند، یا ما نیازمند یک پارادایم و تجدید نظر در این بستر هستیم . فرمایش "ادبوا اولادکم ... لزمان غیر زمانکم" از علی (ع)، چه مقدار مورد توجه ما بوده است؟ در پژوهشهای تربیتی آمده است که: "بچهها از درس دینی اظهار دل سردی میکنند" و یا "محتوای درسی آن ضعیف است". اینها تکان دهنده است. یافتههای پژوهشی در این زمینه، بسیار تکان دهنده است. بخشی از یافتههای ناخوشایند در سطح جامعه، ناشی از نابسامانی در سطح آموزش دینی مدارس ماست . آنچه که تا به امروز در سطح اموزشی انجام شده با آنکه قابل تحسین است اما کافی و یا بیکاستی نبوده و نیست.
باید چند زمینه در این راستا مورد توجه قرار بگیرد. مانند جریان "پست مدرنیسم" که برای تربیت دینی هم تهدید و هم فرصت میتواند باشد . این بحث میتواند بسیار چالش برانگیز باشد. زمانی فقط یافته های صرفاً علمی دارای اعتبار بود و متافیزیک به فراموشی سپرده شده بود، اما پست مدرنیسم با طرح بحث "فرا روایتها" اجازهی ورود دوباره به همهی مباحث متافیزیک داد. با این وصف، اندیشهی دینی هم به عنوان یک گفتمان قابل عرضه در کنار دیگر گفتمانها در حوزه اندیشه وارد شد. اما از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که او با این شعار وارد شده که برای هیچ اندیشهای نباید اعتبار مطلق قائل بشویم . بنابراین معرفت ارزشی، اخلاقی و دینی نمیتواند اعتبار مطلق داشته باشد و با آموزههای فکری نمیتواند سازگار باشد. در هر صورت این "پست مدرنیسم" جریانی جدی است.
زمینهی دیگر هرمونتیک یا امکان برداشتهای گوناگون از یک متن واحد است که به آشفتگی فکری نسل جوان میتواند بیانجامد.
زمینه بعدی انقلاب ارتباطات است. شناسه عصر ما در دیدگاه برخی همین است. دهکدهی جهانی "مک لوهان" و براندازی مرزهای جغرافیایی و … دغدغههای فراوانی را برای ما فراهم آورده است. مصونیت حضور در یک محیط بسته و حساب کردن بر تربیت دینی در چنین محیط بستهای دیگر در معرض خطر و غیر قابل اتکاست. چنین مصونیتی دیگر وجود خارجی ندارد. فضای ارتباطی موجود کنونی، به هیچ روی عادلانه نیست و به نفع بانیان این ارتباط و پدیدآورندگان تکنولوژی آن تمام میشود. به نوشته یکی از نویسندگان :" چنان در ابر رسانههای خود، شهر فرنگی میسازند که همه را مسحور خود میکند". و به قول هابر ماس، متکی بر سلطه است و به هیچ وجه عادلانه نمیتواند باشد. زمینهی دیگر کثرت گرایی در اندیشه است که ریشه در فرو ریختن مرزها و سرازیر شدن اندیشههای گوناگون دارد و سبب از بین رفتن مصونیت اعتقادی و ارزشی است. سن جوانی همچنان که سن خودشیفتگی و تعصب به سنتها و … هست ، سن نوجویی نیز هست. اینها بخشی از زمینههای دینی – اجتماعی و روانی است که در این مسئله تأثیر گذار است. دو رویداد تاریخی هم باید مد نظر باشد، یکی رنسانس که شکست تمدن دینی وپایهگذاری یک تمدن نه تنها غیر دینی، بلکه ضد دینی است، این هم باید مورد نظر ما باشد و از آن تجربه بیاموزیم. جدای از تفاوت مسیحیت و اسلام و ساختار متفاوت این دو آیین، باید به این رویداد تاریخی اهمیت داده و برای ما فوق العاده مهم و مورد استفاده باشد. رویدادهای تاریخی دیگر، قرن سوم تا پنجم هجری، دوران طلایی تمدن اسلامی است که همزمان با دوران تاریکی غرب است. دلایل پیدایی آن از نظر من، قابلیتهای ذاتی اسلام، تشویق به علم ، همگانی ساختن آن، دعوت به ایمان همراه با بصیرت و … دلایل فروپاشی آن، مبارزه با خرد و عقل گرایی و کنار زدن فلسفه و … رونسکی در "عروج انسان" میگوید: " تمدنهای زیادی در مشرق زمین وجود داشتهاند که در پی تحقیر آنها نیستم ولی عدم موفقیتشان آنها را باید در محدود کردن قوهی خیال و آزادی در جوانان بر شمرد."
بخش دیگر، دادههای تربیتی است که باید به آن باید پرداخت. مانند: آموزشهای مبتنی بر پرسش که از تجربیات شخص باید نشأت گرفته باشد. -آموزش مرتبط با مسائل و موضوعات معنا دار و قابل لمس برای جوانان… - یا آموزش مبتنی بر شناخت بدفهمیها و کجفهمیها و … از پدیدهها و مسائل. -آموزش مبتنی بر رویکرد اقناعی و تعلیمی و … -آموزش در بستری آزاد و بدون تهدید برای طرح دیگاهها. -آموزش در بستری فعال و مشارکت جویانه، نه یکسویه و انفعالی.
در سایه این دادهها با یک تحلیل منطقی میتوان گفت: بجاست که در تربیت دینی، هدفها این گونه تعریف شوند: یک: برخورداری از بصیرت دینی و دین آگاهی – تمایل به کسب آگاهی بیشتر در زمینه اسلام و سایر اندیشههای دینی دوم: حساسیت معقول به تداوم و استمرار اندیشههای دینی در جامعه پیدا کردن سوم: اینکه فرد آزادانه به این بصیرت برسد که رفتار و عبادات خود را بر اساس موازین دینی تنظیم کند و احساس رضایت کند. چهارم: توانایی برای دفاع از ارزشهای خود .
برای رسیدن به موفقیت در تربیت دینی پرداختن به 6 اصل اجتناب ناپذیر است: یکی: پرداختن به دین شناسی تطبیقی که برای جوانان میتواند پرجاذبه باشد. دوم: اعطای صبغهی پژوهشی به فرآیند درسهای آموزشی. به ویژه بر چهار محور تکیه میکنم: 1- بدفهمی در مسائلی چون: شفاعت، مهدویت و… 2. بدفهمی نسبت به خود دین. مثل نسبت دین با علم و توسعه و آزادی و مردم سالاری و عدالت و … 3. کشف اینکه مجموعه مباحث مورد علاقه دانش آموزان چیست؟ 4. شرایط ملی، محلی و عصری، طرح کدام مباحث را ضروری میکند و باید به آنها پاسخ داد؟ تهمت، غیبت، بینظمی، وقت شناسی، تنبلی…
در پاسخ به این سؤال مقدر که مگر دین یک مجموعه مشخص معرفتی و ثابت نیست، پس چرا باید این گونه متغیر با آن برخورد کرد؟ میگویم: که اولاً تربیت دینی به مراتب پیچیدهتر و مهمتر از دیگر آموزیهای علمی است و دوم: اینکه برای آرایش و آموزش آن باید راهکارها و شیوهها تفاوت کند.
سوم: صبغهی تلفیقی بخشیدن به برنامه درسی دینی یعنی تربیت به دلیل اختصاصاتی که دارد نمیتواند یک حوزهی یادگیری مستقل از حوزههای دیگر یادگیری باشد و بس. حوزههای یادگیری دیگر هم به فراخور فرامینی که دارند باید در خدمت تربیت دینی و نیل به اهداف دینی باشد. در واقع فکر سنجیده و هوشمندانه، تلفیق دغدغه های تربیت دینی در تمام حوزههای یادگیری دیگر است.
چهارم : اعطای صبغه غیر تجویزی به برنامه درسی در واقع مجال لازم برای وارد کردن خواستهها، نیازها و علایق و دغدغههای غیرقابل پیشبینی دانش آموزان در برنامه فراهم بشود. و در نتیجه آن ادراک ارتباط و تناسب بیشتر بین برنامه و دانش آموز فراهم بشود. و انرژی لازم به جریان یادگیری و استمرار یادگیری مؤثر تزریق بشود.
پنجم: اتخاذ رویکرد مسأله محور و عقلانی نسبت به تربیت دینی.
ششم: نگاه دائرة المعارفی به دین، یعنی دین شناسی ما باید مورد تأمل قرار بگیرد. در حقیقت باید دین شناسی کسانی که میخواهند تربیت دینی را انجام دهند مورد بررسی قرار بگیرد. من در واقع برداشت خودم را که همان طرفداری از "نگاه غیر دایره المعارفی به دین است" متکی می کنم به سخن مرحوم مطهری در فراز یکی از آثارش: مرحوم مطهری میفرماید: اسلام هرگز به شکل و صورت ظاهری زندگی نپرداخته، تعلیمات اسلامی متوجه روح و معنا و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند. اسلام، هدف و معانی و ارائه طریق و رسیدن به آن هدفها را در قلمرو خود قرار داده و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است. در پایان امیدوارم این قدمهای لرزان و کوتاه در جهت تربیت دینی نسل جوان مؤثر باشد.
|
|