« چهارشنبه, 21 آذر 1403 »
 
آمار سایت
 » شروع سایت: فروردین 1385
 » خبر ثبت شده: 112 مورد
 » مقاله ثبت شده: 72 مورد
 » در حال بازدید: 4 نفر
 » بیشترین بازدید همزمان: 208 نفر
 » بازدید امروز: 218 نفر
 » بازدید دیروز: 154 نفر
 » کل بازدید: 2,030,776 نفر
 » میانگین: 333 نفر

و محمّد (ص) آنجا که تفوّق و تمایز را از خود به دور ساخت این کار را به منظور کامل ساختن فضیلت تواضع نکرد در صورتیکه اگر به این منظور هم بجا آورده بود عملی پسندیده و زیبا بشمار می‌آمد...

ولی محمّد (ص) انسانی است که عوامل و بواعث دیگری در منتهای جلالت و اهمیّت او را به کار وا می‌دارد، و از اینرو تفوّق و ترفّع را به منظور تحقّق عدل به دور می‌افکند.

آئین عدل شریعتش

 

یک روز عربی صحرانورد نزد پیامبر (ص) شد، و با تندی و درشتی بهره‌ای افزون از سهم خود را طلب کرد و گفت: عدالت بکار بند،

یا محمّد...

و جای تردید نیست که چنین اطمینان خاطری که آن مرد را در چنین موضع از جرأت و جسارت قرار داده بود عدالت محمّد(ص) را

در بهترین صورتی تصویر می‌کند! زیرا، هر گاه محمّد (ص) دژی محکم و دیواری بلند از تکبّر و جبروت میان خود و مردم برآورده بود و

بیم و هراس در دلشان برانگیخته بود، هرگز آن مرد عرب قدرت نداشت که برخلاف حرمت و ادب چنین سخنی در حضور او بر زبان

براند!

ولی محمّد (ص) کوشیده بود تا همگی نشانه‌های تفاوت و تمایز را از میان خود و مردم بردارد و آثار کبر و جبّاری را به آستان

عظمت معنوی و بزرگی واقعی خود راه ندهد! و بهمین جهت آنگاه که مردی غریب هراسان و لرزان به مجلس او درآمد، او را به

نزدیک خود فرا خواند و دست لطف بر شانۀ او زد، و از فرط تواضع گفت:

کار را برخود آسان گیر، زیرا که من پسر زنی هستم که در مکّه از گوشت خشکیده و مانده تغذیه می‌کرد.

آری، از همین‌جا عدالت محمّد (ص) به نحوی صحیح و صریح فهمیده می‌شود.

از همین‌جا از فرو ریختن همگی علامات امتیاز و شعارهای برتری خود نسبت به مردم، این عدالت بی نظیر و این معجز چشم‌گیر

شناخته می‌گردد: زیرا همگان آشکارا می‌بینند که آن پیامبر که خدا او را برگزیده و به مقام خاتمیّت منصوب کرده، و تفوّق اخلاقی

و عقلی و روحیش او را آمادۀ آن ساخته است که استاد و رهبر امّت و مجلّل و مطاع باشد، آری او با این همه امتیاز هرگونه

امتیازی را رد می‌کند، و هر نشان تمایز و تفاوت را از خود دور می‌سازد و این آیه را بر ملا تلاوت می‌کند که :

إنَّما أنا بَشَرٌ مِثْلُکُم...


او این حقیقت را از همگان بهتر می‌داند که تفوّق و تمایز، زشت‌ترین مظاهر و زننده‌ترین علائم ظلم است. زیرا کسی که برای خود

مقام ممتاز و موضع رفیعی در میان مردم قائل شود، چیزی را به خود می‌بندد که حقّ او نیست، و مردم را برای اشباع لاف گزاف و

غرور کاذب خود به بند بندگی خویش می‌کشد، و بدتر از همه اینکه خود را در موضعی قرار می‌دهد که هوای نفسش بر او چیره

می‌شود و او را به ارتکاب همگی گناهان ظالمانه‌ای وا می‌دارد که از احساس غلط تمایز و تفوّق و برتری و جلال مایه می‌گیرد!

محمّد (ص) این حقیقت را از همگان بهتر می‌داند و شیفتگی به عدالت و ایمان به آن بعنوان یک فضیلت و به صورت یک ضرورت

در سرشت او تخمیر شده‌است، و به همین جهت روح خود را از هر گونه احساس تفاخر و تفوّق پاک و پیراسته ساخته و با

بزرگواری‌ای عظیم از همگی امتیازات تفوّق عظیم خود صرف نظر کرده‌است:

در رفتار خود بعنوان یک پیامبر و در موضع خود بعنوان یک فرمانده تمایز و تفوّق را به دور می‌افکند و رد می‌کند.


اندکی پیش از جنگ احد اصحاب به محضر او می‌روند و می‌گویند: اینک دشمن از راه فرا می‌رسد وقصد ریشه کن ساختن ما را

دارد، و ما به قصد کسب تکلیف آمده‌ایم.

پیامبر (ص) می‌گوید: رأی من اینست که از شهر بیرون رویم و در برابر دشمن صف‌آرائی کنیم..

در این هنگام برای چند دقیقه ازایشان مهلت می‌خواهد، و به درون می‌رود و آنگاه مسلّح در لباس کامل کارزار نمایان می‌شود و

بر اینگونه خواست ایشان را محترم می‌شمارد و حقّشان را پاس می‌دارد...

نوبتی دیگر عربی بیابانی با لحنی تند و برخوردی سخت به او خطاب می‌کند که:

«یا محمّد، آیا این مال، مال خداست، یا مال پدر تو است؟»

در این هنگام، عمربن‌الخطاب به قصد جان او شمشیر می‌کشد، ولی پیامبر(ص) او را از این کار باز می‌دارد و می‌گوید:«او را واگذار

زیرا هر صاحب حقّی را سخنی هست!»

همچنین در مقام صحبت و رفاقت از تفوّق و برتری احتراز می‌کند، چنانکه در یکی از سفرها اصحابش برای آماده ساختن طعام

مهیّا می‌شوند، و کارها را میان هم قسمت می‌کنند، در این هنگام محمّد (ص) می‌گوید:

« و جمع‌آوری هیزم نیز بر عهدۀ من...» 

یاران می‌گویند: یا رسول الله، ما تو را از اینکار کفایت می‌کنیم. پیامبر (ص) در جواب می‌گوید: «من می‌دانستم که شما مرا از آن

کار کفایت می‌کنید، ولی خوش می‌دارم که از شما متمایز شوم...!»

محمّد (ص) خود را فردی از افراد مردم به حساب می‌آورد و بنابراین هر قانونی که بر مردم حکومت کند بر او نیز حاکم است.. و

وظائف و تکالیفی که انجام آن از سوی مردم مطلوب باشد از او نیز بمانند ایشان مطلوبست، بلکه وظیفۀ او سنگین‌تر است، زیرا

او درموضع پیشوائی و تأسّی و اقتداء مردم است، نه در موضع تعزّز و کبر نسبت به ایشان!

 

و محمّد (ص) آنجا که تفوّق و تمایز را از خود به دور ساخت این کار را به منظور کامل ساختن فضیلت تواضع نکرد در صورتیکه اگر

به این منظور هم بجا آورده بود عملی پسندیده و زیبا بشمار می‌آمد...

ولی محمّد (ص) انسانی است که عوامل و بواعث دیگری در منتهای جلالت و اهمیّت او را به کار وا می‌دارد، و از اینرو تفوّق و ترفّع

را به منظور تحقّق عدل به دور می‌افکند.

او از آنرو عدالت را بکار می‌بندد که پوئیدن راه عدالت نمایشگر فطرت و خاصیّت ذات او است و فطرت و ذات او

مساوات را نه از روی تکلّف و تصنّع بلکه از جهت سرشار بودن از این احساس بکار می‌بندد.

در کتب سیره و تاریخ زندگانی پیامبر (ص) آمده است که یک روز خادمی را از پی کاری مختصر به جائی نزدیک بفرستاد، و او

مدّتی دراز در حدود نصف روز غائب بماند.. چندان که پیامبر (ص) از طول مدّت غیبت او خشمگین شد و نزدیکان پیامبر (ص) گمان

بردند که چون خادم باز آید او را کیفری سخت خواهد داد. پس چون خادم باز آمد پیامبر (ص) با مسواکی که در دست داشت

بسوی او اشاره کرد و گفت: «هر گاه بیم قصاص از سوی خدا نمی‌بود تو را با این مسواک ضربتی دردناک می‌زدم...!»

در این داستان به دقّت بنگرید...!

می‌دانیم که مسواک چوبی کوچک است و ضربتی از آن حتّی کودکی را هم نمی‌آزارد تا چه رسد به جوانی قوی ولی با وجود این

پیامبر (ص) خشم خود را فرو می‌خورد، و از زدن خادم با آن مسواک خودداری می‌کند!

چرا؟

به علت ترس از انتقام و قصاص خدا!

بعلّت آنکه عدل میزان حیات است و زیان هر انحرافی در این میزان به همگی حیات خواهد رسید! و پیامبر(ص)

میباید تا بیش از سایر مردم عدالت را رعایت کند، زیرا او برای همین خلق شده و بهمین منظور مبعوث گشته

است..!

   تاریخ ثبت: 1397/01/21     |     تعداد بازدید:2324 |
جستجو   


 
مؤمن همواره در جستجوی حکمت است.
«حضرت محمد (ص)» 
 


Design: DibaGroup
Powered by DCMS 3.2