یک روز پیامبر (ص) همسر خود «صفیه» را به خیر یاد کرد، و گوئی که این سخن حسد عایشه را برانگیخت چندان که تاب نیاورد و گفت: کدام چیز در وجود او تو را به اعجاب واداشته؟ او کوتاه قد است...!
پیامبر (ص) رو به او کرد و گفت: چه گفتی ای عایشه؟! هر آینه سخنی گفتی که اگر با ّآب دریا ممزوج کنند آن را فاسد خواهد ساخت...!
این نشان آنست که پیامبر (ص) همیشه بیاد دارد که پروردگارش توصیه کرده است که :
و چون سخن بگوئید عدالت را بکار بندید. و عدالت سخن مقتضی آنست که آن سخن از آزار، هرگونه آزار، نسبت به انسان، هر انسان، پیراسته باشد. و حتی اگر سخن متوجه عیبی شود که در وجود طرف موجود باشد، از مرز عدل در گذشته است.چنانکه روزی یکی از یارانش پرسید که: «... حتی اگر آنچه میگویم در وجود برادرم موجود باشد؟» پس پیامبر (ص) در جواب او گفت: «اگر آنچه میگویی در وجود او بود او را غیبت کردهای و اگر نبود بر او بهتان زدهای.»
سپس پیامبر (ص) بعد از توضیح عدالت فعل و عدالت قول، به « عدالت احساس» میپردازد، زیرا او میخواهد که مردم همیشه دارای احساسی عادل و نظیف باشند!
شاید موضوع ظلم بوسیلۀ دست و بوسیلۀ زبان برای همگان مفهوم و عیان و درک آن آسان باشد ولی محمّد (ص) ظلمی دیگر را کشف میکند که بسیاری از مردم آن را نشناختهاند: ظلمی که دیده نمیشود، ولی علّت اصلی هر ظلم مشهود و منظوری است!
در نظام تربیت انسانی محمّد (ص)، صرف وجود احساس متجاوزانه و اندیشۀ عدوانی نسبت به دیگران آدمی را در شمار ستمگران قرار میدهد. و این احساس عدوانی در صورتهای گوناگونی مصور میشود که از آن جمله، صورت حسد، سوءظن، شماتت، توهین، و تحقیر است. و سخن پیامبر (ص) ناظر به همین معنی است که:
از حسد بپرهیزید، زیرا حسد حسنات را چنان میخورد که آتش، علف خشکیده را.
در درون هیچ بندهای ایمان و حسد جمع نمیشود.
مردمان همچنان در سایۀ خیر زیست میکنند تا هر زمان که نسبت به یکدیگر حسد نورزند.
هیچ حسود و هیچ سخنچین و هیچ کاهن از من نیست و نه من از ایشانم.
و چون یکی از اصحاب گفت: « یا رسولالله، کدام یک از مردم برتر است؟ در جواب گفت: هر کس که قلبش پاک و زبانش راستگو باشد. گفتند: راست گفتار را میشناسیم ولی پاکدل کدام است؟ گفت: او کسی است که دلش آراسته به تقوی و پیراسته از رذیلت و خالی از گناه و ظلم و کینه و حسد باشد...»
آری در نظر محمّد (ص) - آن انسان عظیم و رسول کریم – درخشانترین نشانۀ ایمان و عالیترین رکن آن پاکی و پیراستگی دل است. و او همیشه مردم را به کوشیدن در آن و یادآوری آن و توجّه به ارزش و آثار آن تشویق و تحریض میکرد، زیرا نقش آنرا در پایهگذاری «عدل» در میان مردم و زدودن ظلم از محیط زندگی ایشان نیک میشناخت.
یک روز پیامبر (ص) گفت: هم اکنون مردی از اهل بهشت بر شما ظاهر میشود. پس دیری نگذشت که طلعت مردی از انصار نمودار گشت، و چون راز سعادت او را بجستند، گفت: من عملی افزون از اعمال شما بجا نمیآورم، به مانند سایر مردم نماز میگزارم و مانند ایشان به انجام طاعت قیام میکنم. جز اینکه نسبت به کسی در برابر نعمتی که خدا به او عطا کرده حسد نمیورزم و شبانگاه در حالتی به بستر میروم که کینۀ کسی را در دل ندارم.
این انسان نمونهای است که محمّد (ص) او را به یاران خود معرّفی میکند: مردی که از جهت کثرت نماز و روزه بر دیگران مزیّتی ندارد، و تنها امتیازش سلامت روح و طهارت قلب و پیراستگی از کینه و حسد است.
***
و امّا «سوءظن» خود موضوعی است که پیامبر (ص) مبارزهای دامنهدار با آن در پیوسته و دربارۀ آن گفته است:
از گمان اجتناب کنید، زیرا گمان، دروغترین حدیث است.
و همچنین گفته است:
بیگمان اگر تو از عیوب مسلمین پیجوئی کنی ایشان را فاسد خواهی ساخت یا بیم آن است که ایشان را فاسد سازی.»
موضوع « گمان» در نظر محمّد (ص)، نه آفتی سلبی و منفی، بلکه خود آفتی ایجابی و مثبت است، که درپدید آوردن گناه و ظلم نقشی مثبت دارد، زیرا توصیف سوءظن به معنی بیرون آوردن گمان از صورت هیاهوئی در فضای روح و وارد ساختن آن درشمار عوامل تحریک و تحریض حقیقی و شروع در تجاوز و تعدّی است. و پیجوئی عیب دیگران آدمی را در موضع بدبینی نسبت به ایشان قرار میدهد که ایشان نیز نسبت به او در چنین موضعی قرار میگیرند و بر اینگونه آدمی ایشان را و خودش را فاسد ساخته است!
و از آنجا که گمان، تجسّس و فضولی را به دنبال میآورد، پیامبر (ص) تنفّر و خصومت خود را نسبت به آن دو اظهار داشته و در همان حدیث که دربارۀ نهی از سوءظن آورده گفتهاست:
« از گمان اجتناب کنید، زیرا که آن « أکذب الحدیث» است. و خبرگیری و تجسّس مکنید...»
همچنین یارانش را از نقل اخبار دیگران بسوی او منع میکرد، و در این باره میگفت:
دربارۀ اصحابم چیزی با من مگوئید، زیرا من دوست دارم که خوشحال و خوشبین بسوی شما برآیم.
زهی خلق عظیم و روح رحیم! که در عوض گماشتن جاسوسها بر حرکات و کلمات و تمایلات مردم و بکار بردن احتیاط در برابر مکر مکّاران و سوءقصد دشمنان، یاران خود را از جاسوسی و خبرچینی باز میدارد! و این بدان جهت است که محمّد (ص) انسانی است که در سراسر حیاتش، علائق و روابطش نسبت به همگی مردم و همگی اشیاء رابطۀ صدق و علاقۀ حسنظنّ و محبّت است!
***
و امّا « شماتت »، پیامبر (ص) دربارۀ آن میگوید:
شماتت نسبت به برادر خود اظهار مکن که خدا او را از آن وضع شماتت بار برهاند و تو را به آن گرفتار سازد.
و نیز میگوید:
کسیکه برادر خود را به گناهی سرزنش کند نخواهد مرد تا خود آنرا بجا آورد.
ممکن است در این باره این سؤال بخاطر بگذرد که: شماتت کننده، ستمی دربارۀ کسی انجام نداده، پس چرا میباید مورد عقاب واقع شود؟ در حقیقت شماتت مجرّد سروری است که به هنگام مشاهدۀ گرفتاری رقیب در دل شخص شماتت کننده پدید میآید، ولی عملی در پی نمیآورد، بنابراین عقاب برای چیست؟
از اینرو باید توجّه داشت که همین احساس مسرّت در نظر محمّد (ص) نوعی تعدّی است. بلکه تعدّی و ستمی است که با حقارت و دناءت نیز آمیخته است زیرا هر انسان صاحبدل و با وجدان وقتی دیگران را گرفتار میبیند، وظیفۀ انسانی او مقتضی آن است که به یاری ایشان گام فرا نهد و در نجاتشان بشتابد، و در صورتیکه آدمی از قیام به این وظیفه خودداری کند به نسبت بخلی که در مقام یاری ایشان نشان داده آزار متوجّهشان ساخته است... و در صورتیکه آزردگی و تأثّر ایشان را با شادی و شماتت استقبال کند دربارۀ ایشان ستم و آزار روا داشته است. و به همین جهت مستوجب قصاص شده است، و این معنی همان بیان پیغمبر است که گفت:
« که خدا او را برهاند و تو را به آن گرفتار سازد.»